خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ روزهای اول که این جنگ نابرابر شروع شد تا «ویروس کرونا» را در همه جهات مغلوب کنیم، از خودمان این سؤال را هم میپرسیدیم:
... خدایا، اینا چه کسانی هستند و چه باید نامیدشان که از ناچاری مردم، از دستتنگی مردم و از بیچارگی همنوعانشان، کاسبی میکنند! حواسمان، خواهی نخواهی معطوف شده بود به احتکار ضروریات، کمفروشی یا گرانفروشی ملزومات مبارزه بر سر زندگی و زنده ماندن! خدایا، اینا کیانند؟ پروردگارا اینان که غم محنت و رنج و زجر و دستتنگی مردم را ندارند، از چه قماشی هستند؟
اینک سؤالها شکل دیگری به خود گرفتهاند! میپرسیم: اینان چه جنسی دارند که مرگ را بازی گرفتهاند و خریداران خطرند و استقبال میکنند از دشواریهای هرچه بزرگتر که گویی به نظر اینان، بهتر است!
آدمهای بینظیر! فرشتگانی در صورت و لباس انسان! باور نکردنی! ایثارگر! فداکار! شرافت کامل انسانی! راهیافتگان بهسر منزل مقصود و منظور! فخر آدم و عالم! گوی سبقت از هم و از همه ربوده!
شاگردان پوریا
دست و دلبازند! دست و دلبازان، پرشمارند! دست و دلبازان، در حال مسابقه و سبقتجوییاند! از یکدیگر و از هرچه و هرکه که نامی دارد به نیکویی!
بخشنگی، جود و کرم، دستگیری به شکرانه ایستادن بر پای خود! یاری دادن به کسانی که غم افتادن، غم برنخاستن، غم غرق شدن در امواج مالی و پولی این بلای ناگهانی، غم ورشکست شدن عنقریب، دمار از روزگارشان درآورده! چو ایستادهای، دست افتاده گیر! تمام ایستادهها، در همین فکرند، دست فتادهای را گرفتن!
مردم خوب فراوانند! خوبی مردمان دایره ورزش هم خوب به چشم میآید! تو کز محنت دیگران بیغمی! و ما، کمتر کسی را میبینیم که دستش به دهانش میرسد ولی از محنت دیگران غمی به دل ندارد! رنج دیگران، رنج همه است! تختیوار بودن، چه رواجی یافته! تختیوار زیستن و بیمنت و دیده شدن هم به میدان آمدن، چقدر زیباست!ای که دستت میرسد، کاری بکن- پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار! و چقدر خوب همه دست دهندهای دارند!
ما مردم
روزهای سختی را سپری میکنیم! روزهای دشواری را از سر میگذرانیم! یقین داریم که «این نیز بگذرد» و ایمان داریم که ما، مردمان سرزمین خدایی ایران، این را نیز سربلند و سرافراز پشتسر میگذاریم!
پهلوانصفتان عرصه ورزش که به پوریای ولی اقتدا میکنند، مُشتی هستند به نشانه خروار! فداکاران ایثارگر و خطرپیشگان جان بر کف عرصه درمان! معلمهای نیکآموز و نیکرفتار، حتی هنگام نبرد با مرگ و درد!
با این اسوههای راستین؛ با این معلمهای حقیقی، از هر خطر میتوان گذشت و باید گذشت و ما نیز در حال گذاریم! کرونا، یک بهانه است! بلکه یک وسیله است!
فوتبال چند صباحی تعطیل است و ما غم لیگ نداریم! غصه لیگ آسیا را هم نمیخوریم! جام جهانی و تلافی مسابقههای مفت باخته اش هم باشد برای روزی که از زحمت «کرونا ویروس» راحت شدیم! که راحت خواهیم شد! دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد! راحت شدن و راحت زیستن، حق ما مردم خوب و مقاوم است! خوب بزی! راحت و زیبا!
این روزها را پشتسر میگذاریم، اما از یادشان نمیبریم! درسهایی هستند برای بهتر زیستن! عبرتی هستند برای قشنگتر زندگی کردن! «ما» لایق بسیار بسیار بهتر از اینها هستیم! «ما مردم» مردمانی سزاوار و شایسته هستیم! سزاواری و شایستگی خود را اثبات میکنیم!
گندزدایی از عفونت فوتبال
هر دم از این باغ بری میرسد! تازهتر از تازهتری میرسد!
و دسته گل آخری که در فوتبال به آب داده شده است، مربوط میشود به مشتقات اساسنامه فدراسیون که پر است از ابهام و ایهام و اشاره و کنایه و طعنه و ١٠٠ شکل دیگر!
آش بهقدری شور شده است که همه خانها و خانبچهها فهمیدهاند! و کار آنقدر بودار است که هیچکس از زعما، حاضر نیست دماغ خود را، نزدیک مرکز تولید این بو ببرد!
خانه از پایبست ویران است و ما آدمهای سادهدل و خوشباور و زودباور، دوباره میخواهیم گوشت را بدهیم به دست گربه و تقاضا کنیم که خرابکنندگان این اساسنامه، آن را درست کنند! زهی نازک خیالی! زهی هالوگری و زهی باور آوردن به اصل خلافکاران!
تازه داریم میفهمیم که فیفا، چرا در امور ما دخالت میکند! چون آب، از سرچشمه گلآلود است!
... خدایا، اینا چه کسانی هستند و چه باید نامیدشان که از ناچاری مردم، از دستتنگی مردم و از بیچارگی همنوعانشان، کاسبی میکنند! حواسمان، خواهی نخواهی معطوف شده بود به احتکار ضروریات، کمفروشی یا گرانفروشی ملزومات مبارزه بر سر زندگی و زنده ماندن! خدایا، اینا کیانند؟ پروردگارا اینان که غم محنت و رنج و زجر و دستتنگی مردم را ندارند، از چه قماشی هستند؟
اینک سؤالها شکل دیگری به خود گرفتهاند! میپرسیم: اینان چه جنسی دارند که مرگ را بازی گرفتهاند و خریداران خطرند و استقبال میکنند از دشواریهای هرچه بزرگتر که گویی به نظر اینان، بهتر است!
آدمهای بینظیر! فرشتگانی در صورت و لباس انسان! باور نکردنی! ایثارگر! فداکار! شرافت کامل انسانی! راهیافتگان بهسر منزل مقصود و منظور! فخر آدم و عالم! گوی سبقت از هم و از همه ربوده!
شاگردان پوریا
دست و دلبازند! دست و دلبازان، پرشمارند! دست و دلبازان، در حال مسابقه و سبقتجوییاند! از یکدیگر و از هرچه و هرکه که نامی دارد به نیکویی!
بخشنگی، جود و کرم، دستگیری به شکرانه ایستادن بر پای خود! یاری دادن به کسانی که غم افتادن، غم برنخاستن، غم غرق شدن در امواج مالی و پولی این بلای ناگهانی، غم ورشکست شدن عنقریب، دمار از روزگارشان درآورده! چو ایستادهای، دست افتاده گیر! تمام ایستادهها، در همین فکرند، دست فتادهای را گرفتن!
مردم خوب فراوانند! خوبی مردمان دایره ورزش هم خوب به چشم میآید! تو کز محنت دیگران بیغمی! و ما، کمتر کسی را میبینیم که دستش به دهانش میرسد ولی از محنت دیگران غمی به دل ندارد! رنج دیگران، رنج همه است! تختیوار بودن، چه رواجی یافته! تختیوار زیستن و بیمنت و دیده شدن هم به میدان آمدن، چقدر زیباست!ای که دستت میرسد، کاری بکن- پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار! و چقدر خوب همه دست دهندهای دارند!
ما مردم
روزهای سختی را سپری میکنیم! روزهای دشواری را از سر میگذرانیم! یقین داریم که «این نیز بگذرد» و ایمان داریم که ما، مردمان سرزمین خدایی ایران، این را نیز سربلند و سرافراز پشتسر میگذاریم!
پهلوانصفتان عرصه ورزش که به پوریای ولی اقتدا میکنند، مُشتی هستند به نشانه خروار! فداکاران ایثارگر و خطرپیشگان جان بر کف عرصه درمان! معلمهای نیکآموز و نیکرفتار، حتی هنگام نبرد با مرگ و درد!
با این اسوههای راستین؛ با این معلمهای حقیقی، از هر خطر میتوان گذشت و باید گذشت و ما نیز در حال گذاریم! کرونا، یک بهانه است! بلکه یک وسیله است!
فوتبال چند صباحی تعطیل است و ما غم لیگ نداریم! غصه لیگ آسیا را هم نمیخوریم! جام جهانی و تلافی مسابقههای مفت باخته اش هم باشد برای روزی که از زحمت «کرونا ویروس» راحت شدیم! که راحت خواهیم شد! دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد! راحت شدن و راحت زیستن، حق ما مردم خوب و مقاوم است! خوب بزی! راحت و زیبا!
این روزها را پشتسر میگذاریم، اما از یادشان نمیبریم! درسهایی هستند برای بهتر زیستن! عبرتی هستند برای قشنگتر زندگی کردن! «ما» لایق بسیار بسیار بهتر از اینها هستیم! «ما مردم» مردمانی سزاوار و شایسته هستیم! سزاواری و شایستگی خود را اثبات میکنیم!
گندزدایی از عفونت فوتبال
هر دم از این باغ بری میرسد! تازهتر از تازهتری میرسد!
و دسته گل آخری که در فوتبال به آب داده شده است، مربوط میشود به مشتقات اساسنامه فدراسیون که پر است از ابهام و ایهام و اشاره و کنایه و طعنه و ١٠٠ شکل دیگر!
آش بهقدری شور شده است که همه خانها و خانبچهها فهمیدهاند! و کار آنقدر بودار است که هیچکس از زعما، حاضر نیست دماغ خود را، نزدیک مرکز تولید این بو ببرد!
خانه از پایبست ویران است و ما آدمهای سادهدل و خوشباور و زودباور، دوباره میخواهیم گوشت را بدهیم به دست گربه و تقاضا کنیم که خرابکنندگان این اساسنامه، آن را درست کنند! زهی نازک خیالی! زهی هالوگری و زهی باور آوردن به اصل خلافکاران!
تازه داریم میفهمیم که فیفا، چرا در امور ما دخالت میکند! چون آب، از سرچشمه گلآلود است!

