خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ دوباره حرفهاى معمولى، دوباره ارزیابىهاى سرسرى! دوباره گفتنىهاى بسیار براى هیچ نگفتن! که خود معلول است، معلولى از هیچ ندیدن، هیچ نشنیدن و نگفتن! عادت کردن به این اتفاقات جریانى! عادى شدن باختها! عادى شدن و حتى قهرى و محتوم بودن شکستهاى باختآفرین! بلى، از این شکستها، نتایج بدترى پدید خواهد شد! سخن از باختن نیست که از باختپذیرى حرف مىزنیم!
ما- که در فوتبال هیچ کس را گرد پاى خود نیز نمىدانیم- چنان توجیهگر همه این باختهاى گوناگونیم که بیا و ببین! که بیا و نبین! باختهاى به تقصیر! شکستهاى ناشى از هم! اولى، علت دومى و سومى، برآمده از اشکالات پیشین که همه مثل روز، روشنند! و مثل آفتاب درخشانند!
باختهاى درخشان! ما اینیم! ما، این شدهایم! ما را به اینجا، رساندهاند! توجیهگران باخت! پذیرندگان شکست! اهل بىخیالى! بىخیالان حرفهاى!
مجالهاى تکرارى
بهانهها، همه جورند! دلایل، همه فراهمند و نیز فراوانند! مجال بد دیدن و فرصت «کج و کوله» دیدن را خودمان جور مىکنیم!
بازىهاى بزرگ، رسیدهاند و ما مىتوانیم از این دیدارهاى پیکارگونه، هم خوب برداشت کنیم و هم بد! هم زیبا و بر پایه درستها و هم زشت و بر اساس نادرستها!
سپاهان- پرسپولیس! مسابقهاى که فراتر است از دیدارى که میان الدحیل و پرسپولیس برگزار شد!
استقلال- ذوبآهن، نبردى که مىتواند از یاد نرفتنى باشد! بلکه فوتبالش، زمینه درستاندیشى و درستآموزى دارد! فرهاد با بازى بازش و ذوبآهن با مربى تازهواردش! مطهرى، دوباره در قالب «امیرارسلان نامدار» فرو مىرود و دوباره در نقش منجى تیمش- استقلال- ظاهر مىشود یا با ذوبآهن دیگرى مواجه خوهیم شد؟
کَس نَخارد پشت من...
انتظارى از غیر خود، نباید داشت! نه، بحث خودى و غیر خودى نیست! از دیگرى و از دیگران، نباید توقع داشت! نباید منتظر اقدام کلیدى و راهگشاى فلان غمخوار بود! غمخوارى جز خودت وجود ندارد!
کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من!
و این «من» که بایدش به کار گرفت، یعنى پرسپولیس و تمام توان درونى و حقیقتاً موجودش! یعنى استقلال و بازى متکى به اشکالات و ضعفهاى حرکتىاش! و سپاهان با قفل کردنهاى گاه و بهگاهش که هنوز، تیمى براى قاره نشان نمىدهد!
فوتبال باید پوست بیندازد! فوتبال باید قالب عوض کند و الا، قالب تهى خواهد کرد و این سزاوار نیست!
کوچک انگارى مرضى
هم مىتوان به فریب خود پرداخت و هم مىتوان با خود صریح بود و راستگو و راستکردار! از بازىهاى مهم و البته که حساس فردا، مىتوان دامى ساخت براى خودفریبى یا فرصتى براى اشاره مجدد به واقعیتهاى عینى!
نه پرسپولیس را کمتر از الدحیل باید دید و نه شارجه را بزرگتر از العین! تعارفات رایج را نباید پذیرا شد! و نباید دیگر به آن دامن زد! ما، نه آنیم که برابر «السد» بودیم و نه باید که در باد بازى با العین بخوابیم!
بخواهیم یا نخواهیم! بتوانیم یا نتوانیم! باید که تیمى از تیمىهاى بزرگ غرب قاره و تمام آسیا باشیم یا خود را، کوچانگارانه بدرقه کنیم؟
مسئله این است: کوچک بودن یا بزرگ شدن؟
ما- که در فوتبال هیچ کس را گرد پاى خود نیز نمىدانیم- چنان توجیهگر همه این باختهاى گوناگونیم که بیا و ببین! که بیا و نبین! باختهاى به تقصیر! شکستهاى ناشى از هم! اولى، علت دومى و سومى، برآمده از اشکالات پیشین که همه مثل روز، روشنند! و مثل آفتاب درخشانند!
باختهاى درخشان! ما اینیم! ما، این شدهایم! ما را به اینجا، رساندهاند! توجیهگران باخت! پذیرندگان شکست! اهل بىخیالى! بىخیالان حرفهاى!
مجالهاى تکرارى
بهانهها، همه جورند! دلایل، همه فراهمند و نیز فراوانند! مجال بد دیدن و فرصت «کج و کوله» دیدن را خودمان جور مىکنیم!
بازىهاى بزرگ، رسیدهاند و ما مىتوانیم از این دیدارهاى پیکارگونه، هم خوب برداشت کنیم و هم بد! هم زیبا و بر پایه درستها و هم زشت و بر اساس نادرستها!
سپاهان- پرسپولیس! مسابقهاى که فراتر است از دیدارى که میان الدحیل و پرسپولیس برگزار شد!
استقلال- ذوبآهن، نبردى که مىتواند از یاد نرفتنى باشد! بلکه فوتبالش، زمینه درستاندیشى و درستآموزى دارد! فرهاد با بازى بازش و ذوبآهن با مربى تازهواردش! مطهرى، دوباره در قالب «امیرارسلان نامدار» فرو مىرود و دوباره در نقش منجى تیمش- استقلال- ظاهر مىشود یا با ذوبآهن دیگرى مواجه خوهیم شد؟
کَس نَخارد پشت من...
انتظارى از غیر خود، نباید داشت! نه، بحث خودى و غیر خودى نیست! از دیگرى و از دیگران، نباید توقع داشت! نباید منتظر اقدام کلیدى و راهگشاى فلان غمخوار بود! غمخوارى جز خودت وجود ندارد!
کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من!
و این «من» که بایدش به کار گرفت، یعنى پرسپولیس و تمام توان درونى و حقیقتاً موجودش! یعنى استقلال و بازى متکى به اشکالات و ضعفهاى حرکتىاش! و سپاهان با قفل کردنهاى گاه و بهگاهش که هنوز، تیمى براى قاره نشان نمىدهد!
فوتبال باید پوست بیندازد! فوتبال باید قالب عوض کند و الا، قالب تهى خواهد کرد و این سزاوار نیست!
کوچک انگارى مرضى
هم مىتوان به فریب خود پرداخت و هم مىتوان با خود صریح بود و راستگو و راستکردار! از بازىهاى مهم و البته که حساس فردا، مىتوان دامى ساخت براى خودفریبى یا فرصتى براى اشاره مجدد به واقعیتهاى عینى!
نه پرسپولیس را کمتر از الدحیل باید دید و نه شارجه را بزرگتر از العین! تعارفات رایج را نباید پذیرا شد! و نباید دیگر به آن دامن زد! ما، نه آنیم که برابر «السد» بودیم و نه باید که در باد بازى با العین بخوابیم!
بخواهیم یا نخواهیم! بتوانیم یا نتوانیم! باید که تیمى از تیمىهاى بزرگ غرب قاره و تمام آسیا باشیم یا خود را، کوچانگارانه بدرقه کنیم؟
مسئله این است: کوچک بودن یا بزرگ شدن؟

