خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ داوری بخش لازمالوجودی دارد که اسم آن را اشتباهات داوری گذاشتهاند! چیزی در باید واجبالخطا بودن داوری!
حق به جانب آقای رفعتی است! وقتی نماینده مردم، با یکی از مردم به آن لحن سخن گفت و حاضر به پوزش نشد و دلیل دندانشکنی هم آورد که چرا نباید عذر خواست، دیگر از داوریهای تأثیرگذار در نتیجه بازی که با اشتباهاتشان رنگ دیگری به نتیجه بازی میزنند، چه انتظاری باید داشت؟ و از داورانی که حکم اشتباه دادهاند!
وقتی پراید تبدیل میشود به ثروت ملی و قیمتی پیدا میکند که ۱۰ سال پیش به عقل کسی هم نمیرسید! وقتی امروز با پولی که میتوانستیم یک «بره» خوشگوشت و خوبچریده را زنده بخریم، حداکثر یک کیلو گوشت پردنبه و پرچربی بیشتر به دست ما نمیدهند و فردای هر روز، هم این را هم به همان قیمت نمیدهند! وقتی همه چیز در همه جا گران است و روند گرانی سر بازایستادن هم ندارد، وقتی شیر و ماست و پنیر و لبنیات از سبد غذای خانواده پر میکشد و این همه آوازهها، با امضای نمایندگی خدوم و «مردمسالار» رخ میدهد و آب هم از آب تکان نمیخورد، «از پیشه لاغری به اسم منتقد» چه خیزد؟ حق با آقای رفعتی است!
نیم قرن با پیکان
* پیکان که برای قطع همکاری با مجید جلالی حتی منتظر رسیدن نیمفصل اول لیگ هجدهم نیز نشد و با عجله فرصت را برای قطع رابطه کاری، غنیمت شمرد، آقای محمود شیعی که هم مدیرعامل باشگاه همهچیزدار و متولی پیکان است و هم از اعضای هیئترئیسه فدراسیون فوتبال، با کدام تدبیر و براساس چه فلسفهای، امر مهم گزینش مربی و سرمربی تیم خود را در دستور کار قرار داده یا قرار میدهد؟ آیا فلسفهای در کار است؟
آیا پیکان که در زمینه بازیکنسازی، سابقهای درخشان و کارنامهای موفق دارد، به همین راه میرود که تا به امروز رفته است؟
آیا پیکان که حتی از هر خانه پیکانشهر، یک تن را طرفدار تیم خود کرده است و از سال ۴۷ تا به امروز، هیچ دلی را به تپش وانداشته، باز هم خود را بینیاز از تماشاگر میداند؟ تیمی که یک روز، در امجدیه بهترین بازی را میکرد و بیشترین تماشاچی را داشت!
این پیکان، روزگاری نه خیلی دور، تیم بسکتبال خوبی هم داشت با تیمی درجه اول از دوچرخهسواران و دوندگان و خیلی از ورزشهای دیگر! تیم والیبال پیکان، امروز هم یک قطب و یک قدرت درجه اول است، پس چرا در فوتبال به جایی نمیرسد؟ یادش به خیر که نادر لطیفی، چه بذری از نیروی انسانی درجه اول- بازیکنی مثل علی پروین برای پیکان کاشت امروز بعد از ۵۰ سال به کجا رسیده است؟
فوتبال تمرین گریز
* تیمهایی که با تعطیلی لیگ، حتی در راستای آمادهسازی تیم ملی که امری واجب است موافقت ضمنی هم ندارند، امروزه که لیگ تعطیل است در چه کارند؟
یا مربیانی که حتی ایام موسوم به «فیفادی» را برنمیتابند و لیگ تعطیل بردار را لیگ درست و درمانی نمیدانند، با کدام استدلال و بر پایه چه فایدهای تمرینات تیم خود را «کنسل» کرده و لغو نمودهاند؟
فرض کنیم که تیم ملی بازی نداشت! فرض کنیم که تیم ملی بازی داشته باشد ولی نیازمند اردوی شبانهروزی یک ماهه نباشد، در آنصورت باشگاهها چه باید میکردند؟ به تعطیلی تمرینات دستور میدادند؟
فوتبال ایران و لیگ برتر ایران، چگونه باید پیشرفت خود را دنبال کند؟ با تعطیلی؟ با عدم تمرین؟ با استراحت پیشبینی نشده و البته که قابل پیشبینی؟
فوتبال ایران، چرا هنوز تمرینگریز است؟ فوتبال ایران چرا فرصتهای اجباری را قدر نمیداند؟ فوتبال ایران، حتی حالا که تیمهای ۷۰ هزار نفره تراکتور، ۵۰ هزار نفره سپاهان، ۳۵ هزار نفره نساجی، ۲۰ هزار نفره سپیدرود را دارد و پدیده اش هم قشنگ و شیک بازی میکند و تماشاگر ۱۰ هزار نفری دارد و این همه را در کنار استقلال و پرسپولیس دارا شده، چرا قدر خودش را نمیداند؟ چرا هر فرصتی، بهانهای میشود برای دررفتن و فرار کردن از زیر کار؟ ۱۵ بازی در نیم فصل، اینهمه دشوار و سنگین است؟
حق به جانب آقای رفعتی است! وقتی نماینده مردم، با یکی از مردم به آن لحن سخن گفت و حاضر به پوزش نشد و دلیل دندانشکنی هم آورد که چرا نباید عذر خواست، دیگر از داوریهای تأثیرگذار در نتیجه بازی که با اشتباهاتشان رنگ دیگری به نتیجه بازی میزنند، چه انتظاری باید داشت؟ و از داورانی که حکم اشتباه دادهاند!
وقتی پراید تبدیل میشود به ثروت ملی و قیمتی پیدا میکند که ۱۰ سال پیش به عقل کسی هم نمیرسید! وقتی امروز با پولی که میتوانستیم یک «بره» خوشگوشت و خوبچریده را زنده بخریم، حداکثر یک کیلو گوشت پردنبه و پرچربی بیشتر به دست ما نمیدهند و فردای هر روز، هم این را هم به همان قیمت نمیدهند! وقتی همه چیز در همه جا گران است و روند گرانی سر بازایستادن هم ندارد، وقتی شیر و ماست و پنیر و لبنیات از سبد غذای خانواده پر میکشد و این همه آوازهها، با امضای نمایندگی خدوم و «مردمسالار» رخ میدهد و آب هم از آب تکان نمیخورد، «از پیشه لاغری به اسم منتقد» چه خیزد؟ حق با آقای رفعتی است!
نیم قرن با پیکان
* پیکان که برای قطع همکاری با مجید جلالی حتی منتظر رسیدن نیمفصل اول لیگ هجدهم نیز نشد و با عجله فرصت را برای قطع رابطه کاری، غنیمت شمرد، آقای محمود شیعی که هم مدیرعامل باشگاه همهچیزدار و متولی پیکان است و هم از اعضای هیئترئیسه فدراسیون فوتبال، با کدام تدبیر و براساس چه فلسفهای، امر مهم گزینش مربی و سرمربی تیم خود را در دستور کار قرار داده یا قرار میدهد؟ آیا فلسفهای در کار است؟
آیا پیکان که در زمینه بازیکنسازی، سابقهای درخشان و کارنامهای موفق دارد، به همین راه میرود که تا به امروز رفته است؟
آیا پیکان که حتی از هر خانه پیکانشهر، یک تن را طرفدار تیم خود کرده است و از سال ۴۷ تا به امروز، هیچ دلی را به تپش وانداشته، باز هم خود را بینیاز از تماشاگر میداند؟ تیمی که یک روز، در امجدیه بهترین بازی را میکرد و بیشترین تماشاچی را داشت!
این پیکان، روزگاری نه خیلی دور، تیم بسکتبال خوبی هم داشت با تیمی درجه اول از دوچرخهسواران و دوندگان و خیلی از ورزشهای دیگر! تیم والیبال پیکان، امروز هم یک قطب و یک قدرت درجه اول است، پس چرا در فوتبال به جایی نمیرسد؟ یادش به خیر که نادر لطیفی، چه بذری از نیروی انسانی درجه اول- بازیکنی مثل علی پروین برای پیکان کاشت امروز بعد از ۵۰ سال به کجا رسیده است؟
فوتبال تمرین گریز
* تیمهایی که با تعطیلی لیگ، حتی در راستای آمادهسازی تیم ملی که امری واجب است موافقت ضمنی هم ندارند، امروزه که لیگ تعطیل است در چه کارند؟
یا مربیانی که حتی ایام موسوم به «فیفادی» را برنمیتابند و لیگ تعطیل بردار را لیگ درست و درمانی نمیدانند، با کدام استدلال و بر پایه چه فایدهای تمرینات تیم خود را «کنسل» کرده و لغو نمودهاند؟
فرض کنیم که تیم ملی بازی نداشت! فرض کنیم که تیم ملی بازی داشته باشد ولی نیازمند اردوی شبانهروزی یک ماهه نباشد، در آنصورت باشگاهها چه باید میکردند؟ به تعطیلی تمرینات دستور میدادند؟
فوتبال ایران و لیگ برتر ایران، چگونه باید پیشرفت خود را دنبال کند؟ با تعطیلی؟ با عدم تمرین؟ با استراحت پیشبینی نشده و البته که قابل پیشبینی؟
فوتبال ایران، چرا هنوز تمرینگریز است؟ فوتبال ایران چرا فرصتهای اجباری را قدر نمیداند؟ فوتبال ایران، حتی حالا که تیمهای ۷۰ هزار نفره تراکتور، ۵۰ هزار نفره سپاهان، ۳۵ هزار نفره نساجی، ۲۰ هزار نفره سپیدرود را دارد و پدیده اش هم قشنگ و شیک بازی میکند و تماشاگر ۱۰ هزار نفری دارد و این همه را در کنار استقلال و پرسپولیس دارا شده، چرا قدر خودش را نمیداند؟ چرا هر فرصتی، بهانهای میشود برای دررفتن و فرار کردن از زیر کار؟ ۱۵ بازی در نیم فصل، اینهمه دشوار و سنگین است؟

